در پاریس می میرم، در کولاک ِ باران
به روزی که هم اکنون نیز در خاطر ِ من است
در پاریس می میرم... و این آزارم نمی دهد...
حتم در پنج
شنبه روزی چون امروز، در خزانی.
پنج شنبه خواهد بود چرا که امروز نیز پنج شنبه است
و
همین حالا هم که دارم این سطرها را
می نویسم
شانه هایم را به دست مصیبت سپرده ام.
هیچ گاه چون امروز چنین راه ِ خود را کج نکرده ام
و
سفرم را در راه هایی که در آن تنهای ِ تنهایم، چنین در پیش نگرفته ام.
سزار وایه خو مرده است. گرفتندش
و با آن که کاری به کارشان نداشت همه گی
با ترکه و طناب بر تنش کوفتند.
شهود ِ واقعه به قرار ِ ذیل اند:
پنج شنبه ها، استخوان ِ شانه ها، تنهایی، باران و جاده ها...
سزار وایه خو
شاعر و نویسنده ی ِ پرویی
آمدن: 16 مارس 1892
رفتن: 15 آوریل 1938 بر اثر ابتلا به یک بیماری ِ ناشناخته در فرانسه
برگردان: محمد رضا فرزاد ( از کتاب: تو مشغول مردن ات بودی)