آوای هستی

آنچه اصل است، از دیده پنهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری

آوای هستی

آنچه اصل است، از دیده پنهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری

اعترافی از هزاران!

حضور من غیرمترقبه نبود در این دنیا
با نه ماه انتظاری که مادرم کشید
اما غیرمترقبه خواهد بود
صرف نظر کردن دنیا از من
که دیگر حتی عنکبوت‌ها هم
تاری نخواهند تنید بر تنم

پس، پیش از این‌که واژه‌ها
قربانی توقف زبانم شوند
باید اعتراف کنم که
همیشه از دست شقایق‌ها عصبانی شده‌ام
شقایق‌‌ها با شقاوتی غیرمترقبه
مانند برگ‌های پاییزی 
یا گنجشکی که بالش را
بی‌هوا به جانم می‌ساید
دلبستگی بی‌حجاب را
سرگردان کوچه‌های مغزم کرده‌اند

و پیش از این‌که کوچه‌ها
قربانی توقف نگاهم شوند
باری دیگر بگریم
به داغ هزاران نگاه 
بر دیوار کوچه‌های بیگانه با خیابان
و قهر با خانه‌ها

و باید  پیش از این‌که تیر رنگین کمان
از دستش رها شود
سوگندش دهم
به لطافت ابریشم
و عطر دهان شاپرک
که بی‌تمرین نشانه نگیرد
مرز مرموز عشق  را

               « پرویز رجبی »