آوای هستی

آنچه اصل است، از دیده پنهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری

آوای هستی

آنچه اصل است، از دیده پنهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری

من دورتر خواهم رفت.

پاییز، خاکستری و ملایم.هوای خاموش، گاه باران ولرم راست می ریزد و شتابی ندارد. بوی گرم و جسمانی خاک خیس گشته، بوی میوه های رسیده در انبار، بوی شیره ی انگور در چرخشت...

سبکبار باید بود. واژه ها را چه اهمیتی است!

میان انسان آنچه مشترک است،نه زندگیست و نه مرگ.. دانه ی ابدیت است.  ناو بشریت به دست انسان است. همین قدر باید در آن راست کار باشد و راستی آن است که انسان در هر یک از اندیشه های خود  رک و راست باشد. هیچ  کس را درباره ی آنچه بدان ایمان دارد فریب ندهد، خاصه خودش را .

ولی راست و بی غش، غیر ممکن را از ما طلب نمیکند. میخواهد که ما همیشه و منحصرا بر حسب آنچه باور داریم عمل کنیم. تنها اندیشه ی ماست که آزاد است. تن ما در زنجیر کشیده شده است. ما انسان ها در بیرون یک اجتماع از هر سو احاطه شده ایم. نظمی را تحمل می کنیم و بی آنکه خودمان نابود شویم، نمی توانیم نابودش کنیم. حتی وقتی که این نظم نادرست است، از ما جز آنکه درباره اش قضاوت کنیم کاری ساخته نیست. تمام قوانین اجتماعی چارچوبی را بر طبیعت تحمیل کرده که غیر انسانی حس می شود. اما  باید فرمان ببریم اگر زندگی را می خواهیم.

 من دورتر خواهم رفت. 

--------------------

نویسنده:لادن