آوای هستی

آنچه اصل است، از دیده پنهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری

آوای هستی

آنچه اصل است، از دیده پنهان است. آنتوان دوسنت اگزوپری

سلطان موسیقی پاپ- ویگن


TOORE MAHIHA-VIGEN


http://sharemation.com/mahmood2004/Viguen.jpg


دانلود ترانه تور ماهیها از ویگن


http://www.4shared.com/file/14405525...E_MAHI_HA.html


http://www.mediafire.com/?3j1fd1ezm1x



متن ترانه


مثال تور ماهیها

تار دلم ز هم گسسته

می خوام بگیرم دامنت

با این دو دست پینه بسته

دلم میون سینه ام در خون نشسته

مثال قایقهای پیر در هم شکسته

دل ز دستم گله داره

من ز دست دل شکایت

نتوانم پیش یارم

غم دل کنم حکایت

ای آسمون بی ستاره

با دل من کن مدارا

بر هم نزن دیگر دوباره

آشیون مهر ما را


از سزار وایه خو

هر یک از استخوانهایم از آن دیگری است؛
و شاید که آنها را دزدیده ام...
و فکر می کنم اگر من به دنیا نیامده بودم
شاید فقیر دیگری می توانست قهوۀ خود را بنوشد...

در این ساعت سرد هنگامی که زمین،

بوی غبار انسانی را می دهد و چنین غمگین است،

ای کاش می توانستم بر تمامی درها بکوبم

واز کسی، نمی دانم چه کس، تقاضای بخشایش کنم

و برایش نان های کوچک تازه بپزم

اینجا

در تنور قلبم

...

 (سزار وایه خو)


سالاد روسی

سالاد روسی

 

مواد لازم:برای 4 نفر

 

سیب زمینی پخته شده= نیم کیلو

 

کالباس خشک وکالباس مرغ با هم= نیم کیلو(باید از کالباسهای

 

پر عطر استفاده کرد)

 

خیار شور= نیم کیلو

نخود فرنگی= 1 عدد کنسرو
سس مایونز= به میزان لازم
نمک= به میزان لازم
گوجه و کاهو و چیپس برای تزئین= به میزان لازم
طرز تهیه:
سیب زمینی ها باید طوری پخته شده باشن که له نشن و باید به صورت نگینی یعنی به صورت قطعه های کوچک خرد بشن...خیار شور و کالباس رو هم به همین حالت خرد کرده و اضافه می کنیم توجه کنید نباید به قطعات خیلی کوچک ریز بشن...بعد نخود فرنگی رو هم همراه با سس مایونز اضافه می کنیم مقدار سس مایونز سلیقه ای هست ولی به نظرمن پر سس خوشمزه تره...نمک هم می زنین و مخلوط می کنین به طوری که مواد له نشه...با گوجه و کاهو و چیپس هم تزئین می شه و با گوجه و کاهو بسیار خوشمزه است...نوش جان 

 

چه سخت است خواستنت

شعری  از فدریکو گارسیا لورکا


alt

آه چه سخت است خواستنت
آن گونه که من می خواهمت!
    از عشق تو ،
آسمان و قلبم و کلاهم
در کار آزار من اند.
چه کسی خربدار روبانی است که من دارم
و این اندوه کتانی سپید ،
تا از آن دستمالی بسازد ؟
    آه چه سخت است خواستنت
آن گونه که من می خواهمت


در شهرکی غریب


شروود آندرسن

 

صبح روزی در شهرکی غریب، در محله‌ای غریبه. همه جا آرام و ساکت است. نه، انگارصداهایی می‌آید. صداهایی که قاطعانه بیان می‌شوند. پسرکی سوت می‌زند. در ایستگاه راه آهن، ازاین جا که ایستاده‌ام صدایش را می‌شنوم. من در محله‌ای غریب‌ام.

 

     اینجا ساکت و آرام است، اما سکوت نیست. یک وقتی در دهکد‌ه‌ای نزد دوستی بودم، می‌گفت « می‌بینی؟ اینجا هیچ سرو صدایی نیست، سکوت مطلق‌ست.» می بینید؟ دوست من دیگر این صداها را نمی‌شنید: صدای وزوز حشرات، صدای جاری آبشار و از جایی دور، صدای تلق تلوق ماشین شخم زنی و آواز مردی که گندم درو می‌کند. دوستم به این صداها عادت کرده بود، صداها را نمی‌شنید. از اینجایی که الان ایستاده‌ام، صدای بکوب بکوب می‌آد. یکی قالیچه‌ای روی طناب آویزان کرده، می‌کوبد به قالیچه. از آن دورها پسری دیگر فریاد می‌زند یوهو...

 

     خوب است آدم مکرر برود و بیاید. خوب است آدم در محله‌ای غریب باشد. در ایستگاه راه‌آهن، از قطار پیاده می‌شوی با بار و بنه‌ات. باربرها سر بار و بنه‌ی تو دعوا راه می‌اندازند. همانطور که در شهر خودت دیده‌ای که باربرها سر بار و بنه‌ی غریبه‌ها کشمش می‌کنند.

 

همانطور که تو ایستگاه منتظری، دور و برت دیدنی است 

ادامه مطلب ...